کد مطلب:829
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
آيا مالكيت خصوصي مورد تأييد اسلام است؟
سلام در مكتب اقتصادي خود گونه هاي مختلفي از مالكيت، شخصي، دولتي و عمومي را پذيرفته و براي هر يك اصالت قائل شده است و اسلام در اين باره با سرمايه داري و سوسياليسم در نوع مالكيتي كه پذيرفته تفاوت اساسي دارد. سرمايه داري به عنوان يك قاعده عمومي فقط به - مالكيت شخصي - اعتقاد دارد و مالكيت عمومي را تنها در شرايط خاصي كه ضرورت هاي اجتماعي اقتضاء كند مي پذيرد، نقطه مقابل سرمايه داري سوسياليسم است كه قاعده عمومي را مالكيت اشتراكي مي داند و مالكيت شخصي را جز به صورت استثنا و در موارد نادر مي پذيرد. در اين ميان مكتب اقتصادي اسلام يك امر التقاطي از اين دو نوع مكتب اقتصادي - سرمايه داري و سوسياليستي - نيست؛ سرمايه داري مالكيت خصوصي را نتيجه قهري و حق طبيعي انسان مداري مي شمارد. اما اسلام مالكيت خصوصي را موهبتي از سوي خداي سبحان كه مالك همه چيز است مي داند؛ اسلام در مالكيت دولتي نيز همين بينش را دارد، در حالي كه سوسياليسم براساس اعتقاد به اصالت جامعه در مقابل فرد مالكيت دولت را به عنوان نماينده جامعه مي پذيرد ولي در اسلام آزادي اقتصادي و مالكيت خصوصي يكي از مباني اقتصادي اسلام است. هر فرد از ديدگاه اسلام مي تواند در انواع فعاليت هاي اقتصادي براي رسيدن بشر به سعادت و كمال است و اين نيز محدود به حدود الهي است. با توجه به تعريف فوق در اسلام: اولاً، مالكيت خصوصي در اسلام امضا شده و مورد تأييد است. ثانياً، توسعه و گسترش اموال به دو صورت است: يك وقت هدف از ازدياد ثروت حفظ آبرو، خدمت به ديگران و انجام نيكي هاست؛ چنين توسعه اي هرگز مذمت نشده، بلكه مورد تشويق قرار گرفته است؛ ولي اگر هدف حرص، لذت پرستي، جاه و شهوت و... باشد، چنين توسعه و ازدياد ثروتي از نظر اسلام وخردمندان مورد مذمت و توبيخ است. حضرت علي(ع) مي فرمايد: {Hيتنافسون في دنيا دنيه و يتكالبون علي جيفة مريحةH}؛{M در به دست آوردن دنياي پست از هم سبقت مي گيرند و بر سر مردار متعفني با هم به نزاع مي پردازندM}»، {V(نهج البلاغه، خطبه 151) V}. ثالثاً، همچنان كه در اسلام به رشد و تكامل معنوي توجه شده، به گسترش زمينه هاي اقتصادي نيز تأكيد شده است؛ چون معنويت و ماديت با يكديگر عجين شده اند. فرهنگ و معنويت يك جامعه، مي تواند زمينه رفاه و رشد اقتصادي آن را فراهم كند؛ همچنان كه رشد و رفاه اقتصادي، مي تواند زمينه ساز تعالي فرهنگ و معنويت باشد. بايد توجه داشت كه اسلام در نهايت رشد اقتصادي را وسيله شكوفايي استعداد و شخصيت معنوي انسان مي داند. اميرمؤمنان(ع) كه در نهج البلاغه آن همه از دنيا مذمت فرموده اند، عائدات املاكش در سال به چهل هزار دينار مي رسيد؛ ولي همه اين ثروت را وقف نيازمندان و فقرا مي كرد (انساب الاشراف «بلاذري»، ص 29). رابعاً، دقت در نكات گذشته، اين حقيقت را به اثبات مي رساند كه گرچه اركان سعادت و كمال انسان در مسائل اقتصادي خلاصه نمي شود ولي بدون شك يكي از پايه هاي سعادت انسان، رشد و رفاه اقتصادي است. به تعبير برخي دانشمندان «پول خوشبختي نمي آورد ولي بي پولي بدبختي مي آورد». داشتن ثروت براي سعادت شرط كافي نيست ولي شرط لازم است. افزون بر بُعد اقتصادي، انسان نيازمند اخلاق، علم، هنر، تعهد مذهبي و... نيز مي باشد و از آن جا كه اسلام به سعادت و كمال انسان مي انديشد، نمي تواند به بعد اقتصادي بي اعتنا باشد. براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1- اقتصاد ما ، ج 1 و 2، شهيد آيت اللَّه صدر 2- اقتصاد، شهيد آيت اللَّه دكتر بهشتي 3- مقايسه اي بين سيستم هاي اقتصادي، ج 1 - 3، آيت اللَّه مظاهري 4- خلاصه كتاب اقتصادنا، غلامرضا مصباحي 5- مكتب و نظام اقتصادي در اسلام، مهدي هادوي تهراني 6- مباني اقتصاد اسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، نشر سمت 7- درآمدي بر اقتصاد اسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، نشر سمت
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.